تقدیم به قطب عالم امکان مولایم مهدی
من از غربت آمده ام
از پشت ديوار سكوت
از پس واژه هاي تنهايي
از تمام روز هايي كه به ياد آوردنشان جز بي نشاني نشاني ندارد
جز سكوت صدايي به گوشت نمي رسد
جز سياهي چيزي نمي بيني
بيشتر ببين بهتر ببين
در دور دست كور سويي به چشم مي خورد
نزديك تر شدم
نزديك و نزديك تر
نه اين كور سو نيست آفتابي است در ميان همه ي تاري كي ها
باوري در ميان نا باوري ها
فريادي در سكوت
دست به سمتش دراز كردم
مرا در آغوش گرفت
در گوشم زمزمه كرد
او خواهد آمد
و من در واژه ي انتظار محو شدم.
مریم(تمنا)
+ نوشته شده در پنجشنبه چهاردهم آبان ۱۳۸۸ ساعت 22:35 توسط مریم(تمنا)
|