بسم رب الحسین

ضریح عشق کربلاست

 

چگونه در بند بماند

 

                       آنکه پرواز آموخته؟

 

چگونه از جان نگذرد

 

               آنکه داند جان بهای دیدار است؟

 

ارباب من حسرت تا به کی؟

 

دوری تا به کی؟

 

تا به کدامین  واژه ی مایوس می خواهی رهسپارم کنی؟

 

تا نبودن؟

 

تا نرفتن؟

 

تا ندیدن؟

 

نمی دانم

 

         نمی دانم

 

                  نمی دانم

 

فقط می دانم که حسرت شش گوشه ات

 

تا مرز جنون به پیشم برده

 

فقط می توانم بگویم

 

حسین

 

بس که نالیدم دلم شش گوشه شد.

                                                  مریم(تمنا)

سلام

سلام بر رمضان

 

سلام بر ماه ميهماني خدا

 

سلام بر بزرگ ميزبان

 

سلام بر ميهماناني كه با روزه داري

 

 تسليم شدن را اثبات كردند

 

 سلام بر شما عزيزاني  كه در

 

لحظات ملكوتي سحر و افطار مارا نيز فراموش نكرديد.

 

و سلام بر شبي كه قرآن در آن نازل شد

 

شبي كه از هزار ماه بهتر است

 

كه در اين شب تا طلوع بامداد همه سلام و درود است

 

پس دوست عزيز سلام مارا نيز پذيرا باش

 

و بيا دستانمان را به دستان نسيمي بسپاريم

 

كه با نواي الهي العفو همراه است

 

و به ميزبان بزرگمان در شبي كه قرار است

 

سر نوشت يك سالمه مان را بنويسند

 

قول دهيم خوب باشيم

 

و خوب بمانيم

 

به اميد آن روز

 

التماس دعا

 

                                                   مريم(تمنا)

هر گز نمی نالیم

پس با این حرفها هرگر نمی نالیم  چرا که حسین را داریم

 

من هرگز نمی نالم قرن ها نالیدن بس است

 

اکنون می خواهیم فریاد بکشیم و اگر نتوانستم ساکت شویم

 

قطعا خاموش ماندن و خاموش مردن بهتر از نالیدن است

 

ما همه می خواهیم که ثابت کنیم رهرو طریقت حسینیم

 

و تویی که رهرو طریقت حسین هستی بدان که همه ی ما

 

در این عصر حلاج شهریم که کسی نمی داد درمان ما چیست؟

 

زبانمان چیست؟ زندگیمان چگونه است؟

 

فهممان چگونه است؟ و سکوتمان چراست؟

 

این ها را خوب نمی فهمند همان طور که بسیاری دیگر را

 

در تاریخ نتوانستند خوب بفهمند بالاخره روزی از روز ها

 

و شبی از شب ها همه ی ما خواهیم افتاد و خواهیم مرد

 

اما بیایید هر چه بیشتر برویمتا هر چه دورتر بیافتیم

 

تا هر چه دیرتر بیافتیم اما تا آن لحظه چه؟

 

تا آن لحظه هر شب به اینجا می آییم هر شب

 

نخلستان علی اینجاست( این جلسات)که به آن پناه می بریم

 

و گریه می کنیم گریه هایی که از سر شکوه و عظمت

 

نه از سر ذلت و بی طاقتی و ضعف

 

نه نه.

 

برگرفته از کتاب : حسین خونی که می جوشد

به قلم استاد محمد حسن پاشایی

نبرد حسين،نبردي  بي  انتها

امروز دست هاي  پيدا و پنهاني  هستند كه مي خواهند

 

حماسه هاي  ما را از ياد مان برده ومعنويت هاي 

 

 ما را از ما بگيرند،مي  خواهند فرهنگ ما را در اعماق

 

فراموشي  گم كنند،يعني  هم  آن را فراموش  كنيم

 

و هم از آن  متنفر شويم و به همين خاطر است

 

كه بايد بگوييم نبردي  كه حسين آغاز كرده است

 

 پاياني  ندارد و تاانتها خواهد ماند و افرادي  كه در اين نبرد

 

 با صف حسين همراه شوند جاودانه خواهند شد.

 

نبرد كربلا نه اولين نبرد است و نه آخرين نبرد.

 

پرچم سرخي كه حسين درفرات برافراشته مي كند

 

 پرچمي ا ست كه ازآدم در تاريخ بشر دست به دست

 

گرديده تا به دست ايشان رسيده است،

 

جهادي كه حسين آغاز كرده است نه از صبح عاشورا شروع مي شود

 

 و نه در غروب عاشورا پايان مي پذيرد.

 

حسين چه كار مي كند؟

 

حسين مي آيد و تنها مرگ را انتخاب مي كند،

 

 چرا؟

 

چون مي بيند فقط با مردن  مي تواند آزادي را  زنده نگه دارد

 

 درتاريخ شكست مي خورد (شكست ظاهري )

 

اما در انديشه ها جاودانه مي ماند. هر چند كه خلفاي غاصب،

 

 رهبران  حقيقي  مردم را خلع سلاح كرده بودند

 

  ولي  حسين مي آيد و با دو سلاح"نداشتن و توانستن"

 

برگرفته از کتاب : حسین خونی که می جوشد

به قلم استاد محمد حسن پاشایی